۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

باید مُسهِل بخورم...

این اتفاقی نیست که تازگی افتاده باشد...پیش از اینها و گاه بیش از اینها درگیرش بودم اما این بار...

هنوز درگیرم که با آدمهای کوتوله چه باید کرد...از طرف نگاهی آمیخته به ترحم می طلبند و از طرفی حرص ات را در می آورند...راستی در مملکتی که مردم اش تو را به سبب کوتوله نبودن قد میزنند تا یا هم قد شان شوی یا حذف ،چه باید کرد؟

اگر هم که قد عَلم کنی،نان ات به خطر می افتد.تازه نانی نه گرم و شورانگیز که نانی بیات و خرد که یارای هضم اش جرعه ای آب است و نه بیشتر،که نیست!

حکایت امروز من و امثال ماست.گاهی اوضاع چنان می شود که با خود می گویم:" باید مُسهِل بخورم!"



از دستهاي گرم تو

كودكان توأمان آغوش خويش

سخنها مي توان گفت

                           غم نان اگر بگذارد

                        * * *

نغمه در نغمه در افكنده

اي مسيح مادر اي خورشيد

از مهرباني بي دريغ جانت

با چنگ تمامي ناپذير تو سرودها مي توانم كرد

                         غم نان اگر بگذارد

                     * * *

رنگها در رنگها دويده

از رنگين كمان بهاري تو

كه سراپرده در اين باغ خزان رسيده برافراشته است

نقشها مي توانم زد

                        غم نان اگر بگذارد

                     * * *

چشمه ساري در دل و آبشاري در كف

آفتابي در نگاه و فرشته اي در پيراهن

از انساني كه تويي

قصه ها توانم كرد

                      غم نان اگر بگذارد

۴ نظر:

سعيد گفت...

مي دوني؟ ، مشكلت اينه كه بي دغدغه اي! بي دغدغه بودن كه البته دروغه، در واقع كم دغدغه اي! آدم بوي بي(كم!)دردي ميشنوه ازت! دقيقاً ”غم نون“ نداري!‌ مفت مي خوري و مفت مي گردي و شلنگ و تخته ميندازي و ازين آروغ هاي به قول يكي ”تخم مرغي“ مي زني!
نمي دونم چرا اصرار داري ميون كوتوله ها قد بلند باشي، نمي دونم از تافته جدا بافته بودن و جلوي جماعت دويدن و بيناي كورا بودن چه خيري ديدي؟! اصلاً از متفاوت بودن چي گيرت اومده يا ميخواد بياد؟ آخه چه اصراريه؟ كوتوله ها كه كوتوله نبودن اگه اينطور نبودن يا اينطور نمي خواستن! اين كوتوله ها رو هم كه اصلاً كوتوله پروروندن! اصلاً قاموسشون كوتولس! قالب ذهنيشون كوتولس! تو چه دردي داري كه هي جوالدوز بر مي داري ميكني به تن نحيفشون!؟ مگه مرض داري؟ به قول يكي ”من اگر نيكم اگر بد تو برو خود را باش!“ چه اصراريه كه هي شعور خودت و بي شعوري مخاطبت رو يادآور بشي؟
يه چيز ديگه، آخه اين بدبختاي مادر مرده خودشون زدهء خدايي هستن، تو ديگه چرا هي توي سرشون مي زني؟ اينا گناهشون چيه كه تو كوتوله نيستي؟
و...
يا خودتو به كوتولگي بزن، يا يه ژن پيدا كن كه نسل كوتوله ها از بين بره و همه بالاي 170 بدنيا بيان و يا حداقل كاري كن كه تحمل كوتولگي آسونتر بشه!
به ما سر بزن..اين خزعبلات رو هم جدي نگير!;)
قربانت!

اتفاق گفت...

ممنون از کامنت آقا سعید!
ولی همه حرف من از "نان" نبود!!یه چیزی گفتیم،بعد یادمون اومد که باید نون واسه خونه بگیریم و یادمون رفته،همین!

سعيد گفت...

ايول آدم ”چيز“ فهم! من يه چيزي گفتم، تو نه چيز بشو نه چيز بگير نه ”به چيزت بگير“!
دوباره و صدباره قربانت!!
پريشب هم خوابتو ديدم راستي...

Kias گفت...

دکتر جون! قدیمی ها می گفتن: همین است که هست! می خوای بخواه، نمی خوای هم باید بخواهی. حالا چه با زبون خوش چه با ضرب و زور دگنک. مسهل هم بخوری یا نخوری خیلی فرقی نداره! کوتوله ها همیشه کوتوله هستند. سالیان سال است که قصه سفید برفی و هفت کوتوله رو می خونیم. هنوز هم متوجه نشدیم که چرا کوتوله ها بعد از این همه سال بزرگ نمی شن!!! ضمنا فکرش رو بکن اگر این کوتوله ها بزرگ بشن!!! چی می شه؟؟!! یعنی نمیشه ولی اگه بشه چی می شه!!