۱۳۸۵ آذر ۱۹, یکشنبه

عروسک من سلام:

1- تازگي ها به کسي سلام کرده اي؟ تازگي ها طراوت سلام را حس کرده اي؟ آخرين بار کي سلام کرده اي؟
همراه با سلام ، نگاه هم کرده اي؟ همراه با نگاه تبسم هم کرده اي؟ با تبسم دل کسي را تازه کرده اي؟

2- چنديست که بدجور دلتنگ سلامم ، از لب تو چشم انتظار يک کلامم ، بي نگاه تو يک تنهاي ناتمامم ، بي تبسم تو مثل دنياي بي فرجامم.

3- اول نگاه کرد.بعد لپ هايش سرخ شد.بعد بوسيد.بعد گفت I love u.گفتم: چطوري؟چيزي نگفت.شايد من چيزي نشنيدم چون صداي آنچه که بود از صدايش بلندتر بود.او يک گل سرخ بود.

4- حيف از اين دم اگر بازدم نشود.
حيف از اين دل اگر باز دل نشود.
حيف از اين عشق اگر باز عاشق نشود.

۱۳۸۵ آبان ۸, دوشنبه

خداحافظ يعني سلام دوباره

گاهي اوقات خداحافظي خيلي سخت ميشه چون از بعدش خبر نداريم،هميشه مشکل آينده همين بوده که ازش بي خبريم.
شايد اگر بهتر مي ديديم به اين روز نمي افتاديم اما دنيا بازي هاي عجيبي داره که درست وقتي فکر مي کني تموم شده،درست در حال شروع شدنه! مثل فال ورق.
يه همچين وقتهايي هست که از خودت مي پرسي...حالا چي؟حالا بايد چيکار کرد؟؟؟
اما کاري نميشه کرد تا برگ بعدي رو بشه،همين.
تنها کاري که ما ميتونيم بکنيم اينه که هميشه آماده برگ بعدي باشيم...يعني دائما در طلب !
در طلب زن دائما تو هر دو دست
کين طلب در راه نيکو رهبرست
.
.
.
.
.
ولي خداييش خارج از اين حرفها...
تو اگر پرنده باشي چشاي من آسمونه
راز پر کشيدنت رو کسي جز من نميدونه
جاي پر زدن زمين نيست،توي قلب آسمونه
قصه مرگ و جدايي تو کتابها جا مي مونه
زندگي مجموعه اي اتفاق است تا من به خود خودم برسم،يعني اتفاق!!!

۱۳۸۵ مرداد ۲۸, شنبه

حالی از این دست...

عمریست کتاب عشق ما که نقطه چین است
بنویس که از ظاهر امر،امر بر این است.

۱۳۸۵ تیر ۱۲, دوشنبه



یادم تو را فراموش...

شاگردی از استادش پرسيد:" عشق چیست؟"
استاد در جواب گفت:"به گندم زار برو و پر خوشه ترين
شاخه را بياور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته
باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچينی!
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسيد: "چه آوردی؟"
و شاگرد با حسرت جواب داد:
"هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه های پر پشت تر ميديدم و به
اميد پيدا کردن پرپشت ترين، تا انتهای گندم زار رفتم ."
استاد گفت: "عشق يعنی همين!"


شاگرد پرسيد: "پس ازدواج چيست؟"
استاد به سخن آمد که:" به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور.
اما به ياد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!"
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت. استاد
پرسيد که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت:
"به جنگل رفتم و اولين درخت بلندی را که ديدم، انتخاب کردم.
ترسيدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم."
استاد باز گفت: "ازدواج هم يعنی همين!!"

۱۳۸۵ تیر ۵, دوشنبه

در مورد عكسي كه در مطلب قبل بود بايد توضيح بدهم كه شيوه كار مبتني بر حافظه بصري و مخزن حسي چشم است.درست مثل حالتي كه موقع ديدن فيلم اتفاق مي‌افتد.
در حالت اول شما يك تصوير نگاتيو(منفي) از قلعه را مشاهده مي‌كنيد كه با تمركز 30ثانيه‌اي بر آن تعداد زيادي تصوير نگاتيو در مخزن حسي چشم جاي ميگيرد و وقتي ماوس را روي عكس مي‌بريد تصوير نگاتيو حذف شده و تصوير سياه و سفيدي از قلعه نمايان مي‌شود و بلافاصله اين تصوير با تصوير قبلي تركيب شده و شما قلعه را رنگي مي‌بينيد.اين تركيب در مغز صورت ميگيرد و ارتباطي به عضو بينايي ندارد.
اين در حالي است كه اگر بدون تمركز ماوس را روي تصوير ببريد فقط تصوير سياه و سفيد قلعه را مي‌بينيد.
حالا سوال اينجاست كه تصاويري را كه ما از دنياي بيرون مي‌بينيم تا چه حد واقعي هستند؟
تا چه حد حاصل تصويرسازي مغز ماست؟
آيا اين چيزي كه ما به عنوان تصويري از محيط پيراموني ادراك مي‌كنيم واقعا وجود خارجي دارد؟
.
.
.
اين هم يك نمونه ديگر.....

۱۳۸۵ خرداد ۲۲, دوشنبه


خطاي ديد،خطاي معرفت!

اين هم يكي از نمونه‌هاي جالب خطاي ديد هست كه با اون برخورد كردم.بعد از اينكه روي لينك زير كليك كرديد يك صفحه مياد كه توش عكس يك قلعه هست،قبل از اينكه كاري بكنيد روي نقطهء سياهي كه توي عكس هست به مدت 30 ثانيه متمركز بشيد و بعد به آرومي ماوس رو توي محدودهء عكس حركت بديد.تصوير رنگي يك قلعه رو خواهيد ديد.حالا براي متوجه شدن تفاوت بدون اينكه به نقطهء سياه توجه كنيد ماوس رو روي عكس ببريد!

شيوهء كار رو توي مطلب بعدي توضيح ميدم.

http://www.johnsadowski.com/big_spanish_castle.html#

۱۳۸۵ اردیبهشت ۲۰, چهارشنبه

آداب موسمي
بالاخره بمب ترکيد!! اما اين بار در خانهء خودي ترکيد!!!!!(بمب ديپلماتيك عنواني بود كه صدا و سيما به نامه احمدي‌نژاد داد)
احمدي نژاد رييس جمهوري است که از همان ابتداي ورودش ميخواست ثابت کند که با همه فرق دارد و البته که داشت چون او احمدي نژاد بود و هرکسي نمي تواند احمدي نژاد باشد!
يکي از مسائلي که همواره باعث عقب ماندگي ايران به وسيله سردمداران آن شده است همين عملکردهاي موضعي به اقتضاي موقعيت است يا به قول بر و بچه ها « جو گيري! »
وقتي خبر نامه احمدي نژاد را شنيدم بسيار و به شدت شوکه شدم به شکلي که شب پاپتي خوابيدم! حالا چه برسد به جورج بوش که از فرط خرابکاري بوش همه دنيا را گرفته و خدا به داد ملت آمريکا برسد بعد از خواندن اين نامه اما در مورد اين نامه توجه به چند نکته ضروري است:

1- در ايران نامه و نامه نگاري از جمله کارهايي است که سياست مداران داخلي بسيار به آن علاقه دارند البته دليل آن معلوم نيست شايد برگردد به اين مسئله که وقتي کسي نامه اي مي نويسد مجبور است فقط حرفش را بزند و فرصت مقابله به مثل ندارد در حاليکه اگر افراد روبروي هم بشينند و با هم بحث کنند احتمالا پتهء هم را روي آب مي ريزند!

2- هميشه در ايران حرفها و شعارها به اقتضاي موقعيت است و بيشتر مانور تبليغاتي است تا حرف حساب.مثلا سال گذشته که سال عدالت ورزي بود همه اش حرف از عدالت و خوبي و صفا و صميمت و مقادير متنابهي گل و بلبل بود اما همين که سال جديد شروع شد يه يکباره حرف عوض شد و دوربين ها سمت پيامبر اعظم(ص) چرخيد و ناگهان معلوم شد که پيامبر موضوع مهمي است. درست مانند سالي که به پيروي از حضرت علي(ع) قرار بود به شيوه و سياق علي(ع) عمل شود و ديديم چه شد، امسال هم که سال پيامبر اعظم(ص) است به جاي توجه و عمل به آداب و سيرهء او فقط نامهء او به سلاطين زمان ديده شده و ناگهان بمب ترکيد!!

3- تا جايي که رسانه هاي داخلي گفته بودند قرار بود نامه رييس جمهور حرف ملت باشد و گامي در جهت رفع مشکلات بين المللي بويژه مسئلهء هسته اي اما تا جاييکه ما از تلويزيون شنيديم بيشتر نصيحت بود و تذکر و تنبيه به همراه مقادير فراواني ارجاع به قرآن که بعيد مي دانم بوش از اين چيزها سر دربياورد.بوش اگر قرار بود چيزي از ديانت با خود داشته باشد به انجيل عمل ميکرد.
به هر حال نامه بيشتر شبيه نامهء يک پدر بود به فرزند خطاکارش تا حرف يک ملت!!!


نتيجه گيري:
از نامه احمدي نژاد احتمالا نتيجه اي نمي گيريم چون اينطور که بوش مياد گوش بوش به اين حرفها بدهکار نيست و البته کلا بوش گوش ندارد اما از روند نام گذاري سالها پيش بيني ميشود که سالهاي بعد کم کم به عيسي (ع)،موسي(ع)،ابراهيم(ع)،نوح(ع) و الي آخر برسيم كه خودش نوعي پيشرفت است اما از نوع معكوس!!!!

۱۳۸۴ اسفند ۲۷, شنبه

I can't wait to fly…I feel that...I a'm alive..
این بار بی مقدمه!... من هم مثل دکتر دوست داشتن را برتر از عشق میدانم اما دوست داشتن با شور عشق را دوست تر می دارم.دوست داشتن مثل فرو رفتن است نه غرق شدن،مثل عمیق شدن است نه در سطح ماندن اما شور غور وغوص چیزِ دیگری است.
در عمق رفتن زیباست، دشوار است، پراز ناشناخته هاست اما یکنواخت است، عادت است، ماندگی و واماندگی است. گاهی باید به سطح آمد و غوصی دیگر کرد و باز فرو رفت این بار اما عمیق تر و دوباره غوصی دیگر.
عاشق بودن مثل نهنگ بودن است.
هم بزرگ و آرام، هم غوطه ور در دریا، هم در سطح و هم در عمق. نهنگ غذای خود را در اعماق می یابد اما برای تنفس به سطح می آید.

باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق
با بر آمد ز جان نعره و هیهای عشق
باز برآورد عشق سر به مثال نهنگ
تا شکند زورق عقل به دریای عشق

......

چو نهنگ بحر عشقش دو جهان بدم فرو برد
به چه حیله جان برآرم ز دم نهنگ او من؟

......

صولت دوست داشتن در عمق آن است، هرچه عمیق تر، بهتر. اما هر بنایی برای مانایی نیازمند بازسازی و تازگی است پس دوباره باید دید، دوباره باید شنید، دوباره باید احساس کرد و فهمید... تا ز نو دیدن فرو میرد ملال.
غوصی و نفسی و این بار شور اعماق افزون تر، پس نهنگ آسا به عمق باید رفت.


« زندگی آب تنی کردن در حوضچهء اکنون است »

۱۳۸۴ بهمن ۳۰, یکشنبه

زندگی یعنی شدن مداوم
شدن لازمهء تغییر و تغییر لازمهء حیات است.تغییر و شدن یعنی مثل رود بودن یعنی همیشه بودن و همیشه تازه بودن...هرچند که این اندیشه بیشتر با اندیشه های هگل،فیلسوف آلمانی،به شهرت رسید اما قرن ها پیش از هگل عرفای ما به این اصل رسیده بودند،از هفت شهر عشق عطار بگیر تا مولوی و حافظ و سعدی...به قول مولانا:
هر زمان نو صورتی و نو جمال .... تا ز نو دیدن فرو میرد ملال
ویا:
هر نفس نو میشود دنیا و ما .... بی خبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوی نو نو میرسد .... مستمری می نماید در جسد
اما قبل از آن چند چیز را باید دانست:
سازنده ترين كلمه " گذشت " است ... آن را تمرين كن
پرمعني ترين كلمه " ما " است ... آن را به كار ببر
عميق ترين كلمه "عشق" است ... به آن ارج بنه
بي رحم ترين كلمه "تنفر " است ... از بين ببرش
سركش ترين كلمه" تنفر" است ... با آن بازي نكن
خودخواهانه ترين كلمه " من " است... از آن حذر كن
ناپايدارترين كلمه " خشم" است... آن را فرو ببر