۱۳۸۴ مهر ۲۷, چهارشنبه

مفاهیم و فضای مخدوش ایرانی...
چند روز پیش سری زدم به وبلاگ سیبستان.هرازچند گاهی که فرصت وبگردی پیدا کنم حتما سری به این وبلاگ میزنم.برخورد کردم با نوشته ای در مورد بکارت بعد لینک ها و مطالب داده شده را دنبال کردم.جالب بود.با مرور نوشته ها و نظرات نکاتی به ذهنم خطور کرد که عنوان کردن آنها را خالی از لطف ندیدم.

1- شاید بهتر بود که به عوض بحث در مورد بودن یا نبودن بکارت،مثلا به این موضوع پرداخته می شد "آسیب شناسی روابط جنسی و به طور کلی سکس در جامعه امروز ایران "چون متاسفانه در جامعهء تب زدهء ما که تحت سلطه و یورش نظرات فردی حاکمان به طور عام و جهل و خرافه و عوام زدگی به طور خاص قرار داشته و دارد همیشه مسئله سکس به صورت یک تابو بوده و غالبا به جای پرداختن به آن،صورت مسئله پاک شده است در حالیکه مسئله همچنان به قوت خودش باقی بوده و روز به روز بر پیچیدگی آن افزوده شده است. البته نشان این مسئله را به راحتی می توان در نوشته ها و نظرات مختلف در وبلاگ هایی که به این مسئله پرداخته اند دید.چیزی که بیش از همه در این نوشته ها مشهود بود نیاز نسل امروز ایران (نسلی که در حال حاضر در ایران زندگی می کند) به روابط جنسی و سکس موفق است مخصوصا بین جوانان، این نکته به خودی خود وضعیت نابسامان روانی جامعه به لحاظ عدم وجود امنیت عاطفی و روانی به ویژه در مسائل جنسی را هویدا می کند.نیازی به گفتن نیست که این وضعیت ناشی از همان پاک کردن صورت مسئله و در نتیجه نبودِ آموزش های لازم در زمینه روابط جنسی است چون برخلاف تصور عامه روابط جنسی فقط به فعل دخول محدود نمی شود بلکه یکی از ارکان اصلی آرامش جسمی-روانی همان وجود امنیت و آسایش خاطر در مورد سکس است.توجه نکردن به این مسئله باعث می شود که انواع ناهنجاری ها از فساد و فحشاء گرفته تا انواع اختلالات رفتاری فردی،طلاق،شیوع ایدز،قتل،تجاوز و هزاران معضل دیگر در جامعه به وفور یافت شود.چه بسیار زنان و مردان متاهلی را می شناسیم که امنیت سکسی-روانی خود را در خارج از محیط خانواده خود جستجو می کنند.

2- مشکل اصلی ایرانی ها و به خصوص ایرانی هایی که به لحاظ ذهنی در فضای سنتی داخل سیر می کنند و از طرفی با رویکردهای جدید و تازه که محصول نگرشهای مدرن غربی هستند،ارتباط دارند این هست که هنوز توانایی تبیین و تحلیل خواست های مدرن و انطباق و تغییر این خواست ها با فضای مخدوش و آشفتهء ایران امروز و یا بالعکس را ندارند.به عبارتی این مشکل عدم تشخیص هویت و تعلیق فکری باعث شده که اکثر افراد در برخورد با چالش های فردی و اجتماعی متاثر از دنیای امروز دچار سطحی نگری شده و برخوردهای احساسی از خود بروز بدهند.چیزی که در اغلب نوشته ها و نظرات در مورد بکارت به وضوح دیده می شد.

3- نکتهء مهم تری که لازم است به آن اشاره کنم این است که افراد به دلیل عدم آگاهی و شناخت درست از وضعیتی که در آن به عنوان جامعه ای در حال گذار و دگردیسی قرار داریم، در مواجهه با مسایل و مشکلات دچار خطا در انتخاب مبحث می شوند یعنی اینکه در اکثر مواقع موارد و موضوعاتی مورد بحث قرار می گیرند که به خودی خود تاثیر چندانی در ساز و کارهای اجتماعی و روانشناختی جامعه و به تبع آن افراد ندارند،درست مثل همین بحث از بکارت،به عنوان مثالی دیگر می توان به بحث از آزادی در جامعه امروز ایران و ضرورت های آن اشاره کرد و این در حالی است که فراموش می شود آزادی از تبعات عدالت است یعنی اول باید عدالت در جامعه مستقر و برقرار شود تا بتوان به آزادی دست یافت.

4- نکته دیگری که شخصا بر آن تاکید دارم و آن را یکی از علل اصلی عدم توانایی در تعیین اولویت مشخصی برای مباحث و مسائل اجتماعی می بینم،توهمی است که اکثریت مردم را در خود فرو برده و آن را واقعیت مجازی ایرانی نامیده ام. بحث بر سر این است که در جامعه ما بحث بر سر مسائل و مباحث واقعی اجتماعی در فضایی کاملا توهم آمیز و خیالی(مجازی) رخ می دهد. به عنوان مثال دختر و پسر ایرانی در ایران امروز برای آغاز زندگی مشترک و ازدواج به مؤلفه هایی توجه دارند که اصلا با واقعیات زندگی امروز همخوانی ندارند،هنوز در فضای خیالی دختر شاه پریان و شاهزادهء سوار بر اسب سفید سیر می کنند و نتیجه آن می شود که وقتی زندگی مشترک را آغاز می کنند بعد از سپری شدن تب و تاب های اولیه و تعدیل نیازهای اولیه وقتی که زندگی به روال عادی خود بازگشت،دو نفر هنوز به دنبال رابطه اولین خود هستند و عادی شدن روابط شان را معلول زوال محبت و عاطفه بین خود تلقی می کنند غافل از اینکه این روند اوج و فرود و حرکت سینوسی از ویژگی های روابط انسانی است. معمولا چنین رویکردهایی منجر به جدایی می شوند چون هیچ عامل نگهدارندهء موثری برای حفظ و دوام رابطه افراد پیدا نمی شود و پس از توسل به بهانه های دیگر مانند فرزند،تعویض خانه،دکور،...وغیره جدایی را بهترین راه حل میدانند چون به این نتیجه میرسند که تفاهم ندارند! در حالیکه برخورد واقع گرایانه با رابطهء انسانی باعث می شود که افراد بنیان های رابطهء خود را بر مؤلفه هایی استوار که نشأت گرفته از شخصیت،فرهنگ و دیگر ویژگی های آنهاست بنا نهند.
پس یکی از علل چنین توهمی عدم واقع گرایی در جامعه است. چنین طرز تفکر و رویکردی را در موارد مختلف می توان دید. البته ناگفته نماند که بسته بودن فضای عمومی جامعه هم به نوبهء به تحقق چنین توهمی دامن زده است تا جایی که واقعی ترین مسائل و معضلات جامعهء امروز ایران تنها در فضای مجازی اینترنت فرصت و مجال طرح و بحث پیدا می کنند. شاید این هم شکل دیگری از واقعیت مجازی ایرانی باشد.
منتظر بحث های بیشتر درباره مفهوم واقعیت مجازی ایرانی هستم.

۱۳۸۴ مهر ۲۴, یکشنبه

چشمانم برای تو...

پیش ترها در مورد شناخت و کلا نحوه دریافت معرفت به ویژه از طریق حواس یعنی معرفت مبتنی بر شناخت محیط پیرامون مطالبی نوشته بودم.محور اصلی بحث به این برمی گشت که به علت وجود خطا در حواس ما که عمده ترین وسایل انسان در دریافت اطلاعات هستن چطور میشه به شناخت و نهایتا معرفتی که ما از دنیای پیرامون به دست میاریم اعتماد کرد.بیشترین و موثرترین عضو در جمع آوری این اطلاعات، چشم هست و شاید به همین دلیلِ پرکاربردترین بودن دارای بیشترین خطا هم هست.جالب اینجاست که با وجود این همه خطا در دریافت اطلاعات از طریق چشم،هنوز هم معتبرترین وسیله دریافت اطلاعات به حساب میاد تا اونجا که یکی از مهمترین روش های پژوهشهای علمی،پژوهش مبتنی بر روش مشاهده هست.
بعد از مدتها دوباره به یکی از این موارد خطای چشم برخوردم که خیلی جالب بود.
*******
اگر در حالت عادی به این عکس نگاه کنید به نظر میاد که یک دایره سبز رنگ روی دایره ای بزرگتر که از تعدادی دایره صورتی ساخته شده در حال حرکت هست.
اگر دایره در حال چرخش رو دنبال کنید رنگ رو صورتی خواهید دید.
اگر توجه خودتون رو به علامت + وسط عکس جلب کنید کم کم رنگ دایرهء در حال حرکت سبز میشه.
حالا به طور کامل نگاه خودتون رو روی علامت + متمرکز کنید.چی می بینید؟
کاملا درسته،دایره های صورتی کم کم محو میشن و فقط یک دایرهء سبز چرخان می بینید!




واقعا شگفت انگیزه!این نشون میده که مغز ما چطور کار میکنه در واقع هیچ دایرهء سبز رنگی وجود نداره.
این پدیده ناشی از حافظهء بینایی ما هست که می تونه تصاویر رو بین 1 تا 3 ثانیه توی خودش نگه و بعد این اطلاعات رو به مغز مخابره کنه.این همون چیزی هست که باعث میشه ما بتونیم یک فیلم رو که از مجموعه ای فریم(قاب)تصویری تشکیل شده،به صوریت یک تصویر پیوستهء متحرک ادراک کنیم.
فکر میکنم این دلیل خوبی باشه برای اینکه نشون بدیم ما همیشه اون چیزی روکه فکر میکنیم می بینیم،نمی بینیم!