نسبت زن و زمان
یکی از دوستان مطلبی را از یک وبلاگ با عنوان زن و مکان برایم فرستاد.تمام مطلب و کامنت های آن را خواندم.برایم بسیار جالب بود.
پیشترها وقتی روی موبایل دوستان تصاویری از رابطه های پنهانی (یعنی س ک س ی)-برای اینکه وبلاگ فیلتر نشود اینطور نوشته شده است- می دیدم به راحتی از کنار آنها میگذشتم تا اینکه یکبار به شدت روی من تاثیر گذاشت.
علت تاثیر مقایسه دو موقعیت متوالی بود.در موقعیت اول دختر و پسری در یک انباری و موقعیت دوم دختر و پسری در یک خانه و تخت مجلل را نشان میداد.با خود گفتم "نگاه کن چقدر دخترها بدبخت هستن که مجبور میشن هر جایی تن خودشون رو در اختیار دیگران بذارن،یعنی تن اونها اینقدر می ارزه؟" و همونطور که حدس میزند دچار تاثر و تاسف شدم.اما کمی بعد به این فکر کردم که در همان موقیعتها پسر هم در وضعیت مشابهی قرار دارد یعنی بدن خود را در مکانی که به زعم ما ارزش ندارد در اختیار دیگری قرار داده!حالا تکلیف چیست؟؟
از اینکه برای دختری که در انباری بود دل سوزاندم پشیمان شدم.دقیقا نکته اصلی همین جاست!حتی منی که سعی در اصلاح نظرم و نگاهم نسبت به زن دارم با دیدن آن وضعیت از مقام ترحم و دلسوزی با قضیه برخورد کردم و نکته بدتری که نمیدانم از کجا در ناخودآگاه ما جای گرفته این است که زن را با بدنش می شناسیم!!!!!
البته در سایر نقاط دنیا هم اینطور است اما نه به این شدت.
این نوع نگاه به زن را نگاهی فروکاهنده یافتم به طوریکه این نوع نگاه،از زن موجوی میسازد که حتی اختیار بدن خودش را هم ندارد.به بیان دیگر موجودیت و وجود زن را در بدنش که بخشی از وجودش است خلاصه که نه بلکه فشرده میکنیم و اصلا به وی به عنوان موجودی ذی شعور و انسانی دارای قوه تفکر نگاه نمیکنیم!به نظرم این نوع نگاه مخرب ترین نگاهی است که به یک انسان می شود داشت یعنی تنزل مقام انسانی در حد یک ابزار!!
از زاویه ای دیگر به قضیه نگاه کنیم.ما برای پسر قائل هستیم که اگر با دختر خوابید "عیب نداره،پسره دیگه!دختر نیست که براش بد بشه!!"این یعنی پسر مختار است که بدن خود را یا بهتر بگویم عضوی از بدن خود را در اختیار دیگری قرار دهد و این نگاه باعث می شود که به مرد ورای بدن وی نگاه کنیم!چون فردی است که اختیار بدنش را دارد و به ما هم مربوط نیست که چه میکند!!
اما چرا چنین نگاهی به زن نداشته باشیم؟او هم انسانی است که اختیار دارد بدن خود را در اختیار هرکس که تشخیص داد قرار دهد-البته این اختیار تا وقتی جایز است که تعهدی نسبت به خود و وجودش به کس دیگری نداده باشد.مثلا کسی که ازدواج میکند تعهد میکند که با همه وجودش در زندگی شریک می شود نه فقط با قسمتی از آن.این نکته را در غرب هم می توان دید مثلا فیلمهای بی وفا،پیشنهاد بی شرمانه و...- بنابراین اگر تصمیم گرفت در یک انبار با کسی همخواب و همراه شود نباید برایش دلسوزی کرد،این انتخاب او بوده!به همین سادگی!!این همان اصل انتخاب و مسئولیتی است که اگزیستانسیالیسم بدان قائل است.
قبول دارم این نگاه در کشور ما مطرود و ممنوع است به هزاران دلیل تاریخی و مذهبی و سیاسی و ... اما باورم دارم که در حال شکل گیری است و این شکل گیری از جنس زمان است نه مکان!
یعنی با گذشت زمان و تغییر زمانه نوع نگاه به زن و نیز مرد، تغییر کرده و این مطلب در مورد غرب هم مصداق دارد.البته این مسئله به نکته مهمتر و غامض تری به نام ب ک ا رت در جامعه ما بازمیگردد که البته محل بسیاری از بحث ها بوده از جمله:
مفاهیم و فضای مخدوش ایرانی
انسان شناسی ب ک ا رت
صحبت را همین تمام میکنم تا زمینه برای بحث ها بیشتر باشد.
یکی از دوستان مطلبی را از یک وبلاگ با عنوان زن و مکان برایم فرستاد.تمام مطلب و کامنت های آن را خواندم.برایم بسیار جالب بود.
پیشترها وقتی روی موبایل دوستان تصاویری از رابطه های پنهانی (یعنی س ک س ی)-برای اینکه وبلاگ فیلتر نشود اینطور نوشته شده است- می دیدم به راحتی از کنار آنها میگذشتم تا اینکه یکبار به شدت روی من تاثیر گذاشت.
علت تاثیر مقایسه دو موقعیت متوالی بود.در موقعیت اول دختر و پسری در یک انباری و موقعیت دوم دختر و پسری در یک خانه و تخت مجلل را نشان میداد.با خود گفتم "نگاه کن چقدر دخترها بدبخت هستن که مجبور میشن هر جایی تن خودشون رو در اختیار دیگران بذارن،یعنی تن اونها اینقدر می ارزه؟" و همونطور که حدس میزند دچار تاثر و تاسف شدم.اما کمی بعد به این فکر کردم که در همان موقیعتها پسر هم در وضعیت مشابهی قرار دارد یعنی بدن خود را در مکانی که به زعم ما ارزش ندارد در اختیار دیگری قرار داده!حالا تکلیف چیست؟؟
از اینکه برای دختری که در انباری بود دل سوزاندم پشیمان شدم.دقیقا نکته اصلی همین جاست!حتی منی که سعی در اصلاح نظرم و نگاهم نسبت به زن دارم با دیدن آن وضعیت از مقام ترحم و دلسوزی با قضیه برخورد کردم و نکته بدتری که نمیدانم از کجا در ناخودآگاه ما جای گرفته این است که زن را با بدنش می شناسیم!!!!!
البته در سایر نقاط دنیا هم اینطور است اما نه به این شدت.
این نوع نگاه به زن را نگاهی فروکاهنده یافتم به طوریکه این نوع نگاه،از زن موجوی میسازد که حتی اختیار بدن خودش را هم ندارد.به بیان دیگر موجودیت و وجود زن را در بدنش که بخشی از وجودش است خلاصه که نه بلکه فشرده میکنیم و اصلا به وی به عنوان موجودی ذی شعور و انسانی دارای قوه تفکر نگاه نمیکنیم!به نظرم این نوع نگاه مخرب ترین نگاهی است که به یک انسان می شود داشت یعنی تنزل مقام انسانی در حد یک ابزار!!
از زاویه ای دیگر به قضیه نگاه کنیم.ما برای پسر قائل هستیم که اگر با دختر خوابید "عیب نداره،پسره دیگه!دختر نیست که براش بد بشه!!"این یعنی پسر مختار است که بدن خود را یا بهتر بگویم عضوی از بدن خود را در اختیار دیگری قرار دهد و این نگاه باعث می شود که به مرد ورای بدن وی نگاه کنیم!چون فردی است که اختیار بدنش را دارد و به ما هم مربوط نیست که چه میکند!!
اما چرا چنین نگاهی به زن نداشته باشیم؟او هم انسانی است که اختیار دارد بدن خود را در اختیار هرکس که تشخیص داد قرار دهد-البته این اختیار تا وقتی جایز است که تعهدی نسبت به خود و وجودش به کس دیگری نداده باشد.مثلا کسی که ازدواج میکند تعهد میکند که با همه وجودش در زندگی شریک می شود نه فقط با قسمتی از آن.این نکته را در غرب هم می توان دید مثلا فیلمهای بی وفا،پیشنهاد بی شرمانه و...- بنابراین اگر تصمیم گرفت در یک انبار با کسی همخواب و همراه شود نباید برایش دلسوزی کرد،این انتخاب او بوده!به همین سادگی!!این همان اصل انتخاب و مسئولیتی است که اگزیستانسیالیسم بدان قائل است.
قبول دارم این نگاه در کشور ما مطرود و ممنوع است به هزاران دلیل تاریخی و مذهبی و سیاسی و ... اما باورم دارم که در حال شکل گیری است و این شکل گیری از جنس زمان است نه مکان!
یعنی با گذشت زمان و تغییر زمانه نوع نگاه به زن و نیز مرد، تغییر کرده و این مطلب در مورد غرب هم مصداق دارد.البته این مسئله به نکته مهمتر و غامض تری به نام ب ک ا رت در جامعه ما بازمیگردد که البته محل بسیاری از بحث ها بوده از جمله:
مفاهیم و فضای مخدوش ایرانی
انسان شناسی ب ک ا رت
صحبت را همین تمام میکنم تا زمینه برای بحث ها بیشتر باشد.