۱۳۸۲ مهر ۱۳, یکشنبه

صعب روزي،بوالعجب كاري،بي همدمي


ننوشتن من دليلي براي نبودن من نيست...اگرچه خيلي مواقع نوشتن براي من به منزله بودن و مخصوصا زنده بودن بوده...اين روزها بيشتر مشغول كار كردن با وبلاگ طنزنوشته‌ها هستم...لينكش بالاي صفحه هست،مي تونيد مراجعه كنيد...هميشه براي من مهم بوده كه بتونم يك خط مشي اصلي رو براي كار كردن و توليد كردن انتخاب كنم و البته راههاي زيادي رو هم امتحان كردن...تاتر،شعر،داستان،طنزو...اما بهتر از همه طنز بود چون از طرفي خيلي با روحيه من همخوني داشت و از طرفي ديگه چون من خودم آدمي هستم كه به كم گويي ولي كامل گويي اعتقاد دارم برام خيلي بهتره...به همين خاطر تصميم گرفتم به شكلي تخصصي طنز رو دنبال كنم...البته در كنار فيزيك و فلسفه...ناگفته معلومه كه براي نوشتن يك مطلب طنز كه به نظر خيلي‌ها كار ساده‌اي مياد مجبورم بين 3 الي 4 ساعت مطالعه كنم!!!راستش رو بخواهيد چند ماهي هم با تعدادي از روزنامه‌هاي داخل كشور كار كردم كه تجربه خيلي خوبي بود ولي بسيار وقت‌گير براي من...چون بايد به درس‌هاي دانشگاه هم مي رسيدم...اين بود كه رفتم با يك هفته‌نامه قرارداد بستم و كارم رو شروع كردم و فكر ميكنم كه ستون من كم كم داره جايگاه خودش رو پيدا ميكنه...برام دعا كنيد و تا مي‌تونيد وبلاگ طنزنوشته‌ها رو به ديگران معرفي كنيد
...امين

هیچ نظری موجود نیست: