۱۳۸۷ اسفند ۸, پنجشنبه

نسبت زن و زمان
یکی از دوستان مطلبی را از یک وبلاگ با عنوان زن و مکان برایم فرستاد.تمام مطلب و کامنت های آن را خواندم.برایم بسیار جالب بود.
پیشترها وقتی روی موبایل دوستان تصاویری از رابطه های پنهانی (یعنی س ک س ی)-برای اینکه وبلاگ فیلتر نشود اینطور نوشته شده است- می دیدم به راحتی از کنار آنها میگذشتم تا اینکه یکبار به شدت روی من تاثیر گذاشت.
علت تاثیر مقایسه دو موقعیت متوالی بود.در موقعیت اول دختر و پسری در یک انباری و موقعیت دوم دختر و پسری در یک خانه و تخت مجلل را نشان میداد.با خود گفتم "نگاه کن چقدر دخترها بدبخت هستن که مجبور میشن هر جایی تن خودشون رو در اختیار دیگران بذارن،یعنی تن اونها اینقدر می ارزه؟" و همونطور که حدس میزند دچار تاثر و تاسف شدم.اما کمی بعد به این فکر کردم که در همان موقیعتها پسر هم در وضعیت مشابهی قرار دارد یعنی بدن خود را در مکانی که به زعم ما ارزش ندارد در اختیار دیگری قرار داده!حالا تکلیف چیست؟؟
از اینکه برای دختری که در انباری بود دل سوزاندم پشیمان شدم.دقیقا نکته اصلی همین جاست!حتی منی که سعی در اصلاح نظرم و نگاهم نسبت به زن دارم با دیدن آن وضعیت از مقام ترحم و دلسوزی با قضیه برخورد کردم و نکته بدتری که نمیدانم از کجا در ناخودآگاه ما جای گرفته این است که زن را با بدنش می شناسیم!!!!!
البته در سایر نقاط دنیا هم اینطور است اما نه به این شدت.
این نوع نگاه به زن را نگاهی فروکاهنده یافتم به طوریکه این نوع نگاه،از زن موجوی میسازد که حتی اختیار بدن خودش را هم ندارد.به بیان دیگر موجودیت و وجود زن را در بدنش که بخشی از وجودش است خلاصه که نه بلکه فشرده میکنیم و اصلا به وی به عنوان موجودی ذی شعور و انسانی دارای قوه تفکر نگاه نمیکنیم!به نظرم این نوع نگاه مخرب ترین نگاهی است که به یک انسان می شود داشت یعنی تنزل مقام انسانی در حد یک ابزار!!
از زاویه ای دیگر به قضیه نگاه کنیم.ما برای پسر قائل هستیم که اگر با دختر خوابید "عیب نداره،پسره دیگه!دختر نیست که براش بد بشه!!"این یعنی پسر مختار است که بدن خود را یا بهتر بگویم عضوی از بدن خود را در اختیار دیگری قرار دهد و این نگاه باعث می شود که به مرد ورای بدن وی نگاه کنیم!چون فردی است که اختیار بدنش را دارد و به ما هم مربوط نیست که چه میکند!!
اما چرا چنین نگاهی به زن نداشته باشیم؟او هم انسانی است که اختیار دارد بدن خود را در اختیار هرکس که تشخیص داد قرار دهد-البته این اختیار تا وقتی جایز است که تعهدی نسبت به خود و وجودش به کس دیگری نداده باشد.مثلا کسی که ازدواج میکند تعهد میکند که با همه وجودش در زندگی شریک می شود نه فقط با قسمتی از آن.این نکته را در غرب هم می توان دید مثلا فیلمهای بی وفا،پیشنهاد بی شرمانه و...- بنابراین اگر تصمیم گرفت در یک انبار با کسی همخواب و همراه شود نباید برایش دلسوزی کرد،این انتخاب او بوده!به همین سادگی!!این همان اصل انتخاب و مسئولیتی است که اگزیستانسیالیسم بدان قائل است.
قبول دارم این نگاه در کشور ما مطرود و ممنوع است به هزاران دلیل تاریخی و مذهبی و سیاسی و ... اما باورم دارم که در حال شکل گیری است و این شکل گیری از جنس زمان است نه مکان!
یعنی با گذشت زمان و تغییر زمانه نوع نگاه به زن و نیز مرد، تغییر کرده و این مطلب در مورد غرب هم مصداق دارد.البته این مسئله به نکته مهمتر و غامض تری به نام ب ک ا رت در جامعه ما بازمیگردد که البته محل بسیاری از بحث ها بوده از جمله:
مفاهیم و فضای مخدوش ایرانی

انسان شناسی ب ک ا رت
صحبت را همین تمام میکنم تا زمینه برای بحث ها بیشتر باشد.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

به نظر من زن ها در ایران و بهتر بگم در فضای فرهنگی سنتی و دین زده ایران موجودات بسیار بیچاره ای هستند که از کمترین امکانات رفاهی به عنوان انسان برخوردار نیستند البته مردها هم دست کمی ندارند ولی کمی وضعشان بهتر است

ناشناس گفت...

من هم امیدوارم گذشت زمان باعث تغییر بشه گرچه به نظرم هنوز خیلی مونده تا به یه وضعیت مطلوب برسیم. اینجا همه خودشون رو صاحب و تصمیم گیرنده برای زن می دونن. یه مثال کوچیک می تونه جریان رفتن گلشیفته فراهانی از ایران باشه که کامنتا و مطالبی نوشته شد که گلشیفته رو محاکمه می کرد که چرا به عنوان یه زن (چون دقیقن سال قبل همایون ارشادی هم رفت اما آب ار آب تکون نخورد) رفته. همه از غیرت حرف می زدن و گلشیفته هم شده بود ناموس!ما با تعریف «غیرت» و «ناموس» هم تو فرهنگمون به شدت مشکل داریم. خود زن ها هم بخش بزرگی از مشکل هستن چون خیلیاشون به این اعتماد به نفس و باور نرسیدن که به تنهایی تصمیم گیرنده باشن.

ناشناس گفت...

سلام برادر جوياي احوال هستم و از ديدن شما خوشحال خواهم شد.
ضمنا آستان بلوغ من با اتفاقي كه شما منتظرش هستيد از يك جنس اند.

ناشناس گفت...

به نظر من این تعبیر که فرد با برقراری رابطه ی جنسی بدن خود را در اختیار دیگری قرار میدهد درست نمی تواند باشد . شاید بتوان گفت هر فرد با این کار بدن دیگری را برای پاسخگویی به یکی از نیازهایش در اختیار می گیرد ، در اختیار گرفتنی که به نوبه ی خود در اختیار گذاردن هم هست . یعنی شاید هیچکدام از این دو تعبیر به تنهایی درست نباشد .( البته درباره ی کسانی که از این راه درآمدی دارند ، شاید بتوان گفت که بدن خود را در اختیار دیگری قرار میدهند ، چون این افراد اساسا از این روابط جنسی به جز پول ، نفعی صاحب نمی شوند . وبه نیازشان پاسخ داده نمی شود چنانکه میزان خودارضائی در اینگونه افراد کم نیست .)
شاید همین مسئله بسیاری از دختران را از برقراری رابطه ی جنسی بازمیدارد یعنی رابطه ی جنسی را به « در اختیار دیگران گذاردن بدن خود» میداند .
آنچه مسلم است این است که فرد با رسیدن به سن بلوغ نیاز دارد به « پاسخگویی به غریزه ی جنسی » ، و شاید قبل از آن . با یکی از محققین در این زمینه ، گفتگو میکردم ، اظهار میداشت که بر پایه ی آمار مرکز مداخله و درمان 90 درصد از مردان و هشتاد درصد از زنان ایرانی پیش از ازدواج « خودارضائی » دارند . و خودارضائی هم یک عادت است ...
البته همانگونه که میدانید غریزه ی جنسی از نوزادی در انسان وجود دارد و میتوان در روابط دزدکی کودکان پیش و پس از آغاز دبستان ، آنرا دید و همین غریزه در دوره ی بلوغ به اوج خود میرسد . تا جائیکه من میدانم فروید خودارضائی کودکان را راهی برای آماده شدن در برقراری رابطه ی جنسی در سنین بالاتر میدانست اما درباره ی رابطه ی جنسی در سنین کودکی اطلاعی از نظریات او ندارم . نظر شما چیست ؟ به نظر شما بهتر است رابطه ی جنسی از چه وقت آغاز شود ؟ آیا پدر و مادر باید کودکانشان را پیش از سن معینی از رابطه ی جنسی منع کنند ؟ آیا آغاز بلوغ و جوشش غریزه ی جنسی زمان مناسب است ؟ آیا این رابطه میتواند در سن معینی زیانبار باشد برای فرد ؟ آیا قطع رابطه از برقراری رابطه زیانبارتر نیست ؟

درباره دلسوزی هم نظر من اینست دلسوزی برای کسی که به خواست خود رابطه ی جنسی برقرار ساخته عجیب است ، او به نیازی از نیازهای خود پاسخ داده و جایی برای دلسوزی نمیماند . مثل این میماند که ما برای کسی که برای رفع تشنگی آب نوشیده دل بسوزانیم ، البته میان حساسیت زایی این دو مورد از زمین تا آسمان فرق است .
و اما بکارت ، معتقدم اختیارش در دست خود دختر باید باشد نه والدینش اما با توجه به وضعیت جامعه خب پدر و مادر هم حق دارند که نگران آینده ی فرزندان خود باشند . با این همه اگر دختر پشتیبانی خانواده ( ونه سرزنش خانواده ) را بهمراه داشته باشد با از بین رفتن بکارت فشار زیادی را از طرف جامعه متحمل نمی شود با توجه به اینکه او با تصمیم به نادیده گرفتن بکارت خود ، خود را نوعی مبارز در برابر سنت های ضایع کننده ی حقوق میداند و همین مسئله او را در تحمل مشکل ( اگر به وجود آید ) کمک می کند

maHsh گفت...

کاملا با متن تون موافق بودم ... خودم به عنوان یه دختر ... با اینکه حتی این چیزها تو مغز خودمون هم رفته که باید اینطوری بوددددد مثل همه بودددد ... ولی خودم به شخصه قبول دارم که اون چیزی که یه زن رو به رابطه میکشونه عشق ه ... نه ازدواج ه ... نه صیغه ... نه چیزه دیگه ... و وقتی که عشق باشه ... مکان و زمان بی معناست ... پس وقتی رابطه ای رو از بیرون نگاه میکنیم باید منطقی تر نگاه کنیم که شاید اون زن یا مرد از روی عشق اون کار و میکنه ... پس مهم نیست توی انباری ه یا یه خونه ی مجلل ...

از متن تون خیلی خوشم اومد ... ممنون ... و همین طور جمله ی بالا ...
زندگی مجموعه ای اتفاق است تا من خودم را بیابم ...

خوشحالم که بر حسب سرچ ناگهان به وبلاگ شما افتادم :)))))